به گزارش سرویس علمی و فرهنگی خبرگزاری حوزه، در دوران زعامت مرحوم آیتالله العظمی بروجردی فقیه گرانقدر، مرحوم آیتالله العظمی سید عبدالهادی شیرازی (ره) برای معالجه بیماری چشم، از نجف اشرف به ایران آمدند و در بیمارستان شیراز تحت عمل جراحی قرار گرفتند در همان سفر، به قصد زیارت کریمه اهلبیت (ع) فاطمه معصومه (س) و دیدار با مرحوم آیتالله العظمی بروجردی به قم میآیند.
گویی ورود معظمله به شهر قم، به اطلاع آیتالله بروجردی نرسیده بود و در نتیجه، ایشان هم از این میهمان والامقام دیدن نکردند. فردا صبح آیتالله شیرازی به حرم مطهر مشرف میشوند و در بازگشت به منزل، که سوار درشکه میشوند، میگویند: بروید منزل آیتالله بروجردی تا ایشان را زیارت نمایم.
در میان راه میپرسند: تا منزل آقای بروجردی چقدر مانده است؟
میگویند: حدود صد قدم
دستور میدهند درشکه را نگه دارید تا پیاده شوم، چون میخواهم برای ملاقات آقای بروجردی؛ مقداری پیاده بروم تا از اجر و ثواب بیشتری برخوردار شوم!
آیتالله شیرازی(ره) بدون اطلاع قبلی، ناگهان وارد بیت شریف مرجعیت میشوند.
وقتی آیتالله بروجردی از آمدن ایشان آگاه میشوند، سخت ناراحت شده و به اصحاب تعرض میکنند که چرا ورود ایشان به قم را به من اطلاع ندادید تا به دیدار ایشان بروم؟ آن گاه سراسیمه به استقبال آیتالله شیرازی میشتابند و با تجلیل و احترام وافر در حالی که میهمان عزیزشان را بر خود مقدم میداشتند، وارد دفتر خصوصی خود میشوند و او را به جایگاه ویژه خویش دلالت نموده و در مقام تکریم، میفرمایند: من از تشریف فرمایی شما بیخبر بودم، چرا که اگر اطلاع داشتم، لازم بود من خدمت حضرت عالی برسم.
آیتالله شیرازی اظهار میدارند: من پس از نیت زیارت کریمه اهلبیت (ع) برای زیارت جنابعالی به قم آمدم و بحمدالله موفق گشتم، مقداری از راه میان حرم تا منزل را هم پیاده بیایم تا ثواب بیشتری ببرم، درخواست دیگری هم دارم، و آن این که؛ امر کنید تا مسئولان دفتر شهریه شما در نجف اشرف، نام بنده را وارد دفتر کنند تا به افتخار شهریه از دفتر حضرت عالی نایل آیم!
آیتالله بروجردی میگویند: آنچه هست متعلق به حضرتعالی است، اما ایشان بر درخواست خود اصرار میورزند!
به هر حال دیدار دو مرجع بزرگوار آن روز قم و نجف خاتمه میپذیرد و هنگام خداحافظی آیتالله بروجردی پیش از آیتالله شیرازی از اتاق خارج میشود و بیدرنگ کفش ایشان را جلو پایش جفت میکند و میگویند میخواهم ثواب ببرم.
نظر شما